دست های رأفت

من از عشق بارون به دریا زدم . .

پنجشنبه, ۹ خرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۵۵ ب.ظ

منم مثل تو مات این قصه ام

تو هم مثل من امشبو دعوتی

درست تو همین ساعت و ثانیه

سزاوار زیبا ترین رحمتی

. .

از این سفره ها معجزه دور نیست

ببین دست دنیا تو دست منه

دعا میکنم تا اجابت بشه

دعا میکنم چون دلم روشنه


.

.

دلم برای صحن و سرایت پر می کشد

شب های صحن جامع و دعای عزیز افتتاح ..  که حالا دیگر نمی توانم از او جدا شوم

چقدر دلم هوای سحر های حرمت را دارد . . زیر زمین . . زیر نور سبز  . .به امید بویی

 و  بغضی که فرو نمی رفت . .  اشکهایی که تاب ایستادن نداشت  با هر فراز از ابو حمزه

الهی لا تودبنی بعقوبتک

می دانم که لیاقت هیچ کدام را ندارم هیج موقع نداشتم  اما  امام رئوفم. .

غیر از شما که را دارم؟ به غیر شما چه  امیدی اخر 

این بار هم به جواد الائمه ات برسان مارا  . . یا انیس النفوس 







۹۲/۰۳/۰۹
-->