قدر عشقت...صبر من..
می دانم اسمم عاشق نیست اما ..
به مشتاقی ات :
تقدیم می شود به تو
به شما
و
به پدر و مادرم
..
.
می شود که قبول کنی ؟
می دانم اسمم عاشق نیست اما ..
به مشتاقی ات :
تقدیم می شود به تو
به شما
و
به پدر و مادرم
..
.
می شود که قبول کنی ؟
سرَش را همچون منی نمی فهمد
لحظاتی که نوای دعای وداع
صحن های حرمت را طنین انداز بود ..
دو زانو گوشه ی فرش های صحن جامع نشسته بودم و ..
با باب الجوادت وداع می کردم
از همیشه غمگین تر و ناتوان تر..
باز هم تنهایی بود و عید و بود این بار براتی نبود ..
نمی دانم لایق سفره ات نبوده ام لابد
..
.
حالا که عرفه گذشته و ربیع آمده
مهربانی ات به جای ورودی مشهد
از این جا قلبم را فشار می دهد
دلم سخت تنگ است
سخت روضه ی رواق امام می خواهد
روضه ی سوغاتی پیرهن کهنه
دلم فقط تو را می خواهد
این بار هم مرا برسان
...
دستانم خالی اند
...
صلی الله علیک امام رئوفم
من هنوز از آن لحظه که یاد می کنم
بی اختیار نامت را فریاد می زنم
گوشه خاکی را رها نمی کنم
من هنوز هر چه فکر می کنم یک خواسته بیشتر ندارم
یک سالی میگذرد که همه آرزویم شده ای تو
دیگر آرزوی جز تو ندارم
قبل تر از آن را هر چه بی تو بود دیگر نمی خواهم
چقدر غمت را دوست می دارم...
غیر از تو هیچ ...هیچ
من هنوز قلبم درد می کند ..
نگاهم میکنی ؟