دست های رأفت

..

دوشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۲، ۰۲:۴۰ ق.ظ


من راضیم هرگز نیاید تا نفهمیدیم

عشقش فروشی نیست  مردم عشق کالا نیست

مرا ببخش اگر که سلام یادم رفت . .


نمی دانم چطور شروع کنم

هیچ موقع حرف زدن بلد نبودم

چه رسد به نوشتن

حتی اگر هم می دانستم

کدام قلم است که سزاوار مدح شما باشد ؟

خواستم از شب میلاد  بنویسم و

از نماز شب حکیمه خاتون . .

از بی تابی مادر بزرگوارتان حضرت نرجس بنویسم


آمدم سلام کنم دلم مدینه رفت

  به عهدم پایبندم

از مادرم نمی نویسم

او پنهان است . .

شما از هر کسی بهتر می دانید . .

اما ای صاحبِ  زمان ِما . . ای همه عالم به فدایتان

اگر زمین انتظار نمی کشد

آسمان پر است از انتظار

می گویند که هر شب شحقه ای در آسمان با این جمله سکوت می کند 

که آرام باش . .  مهدی  خواهد آمد

 . .



ای سید و مولای ما دعا کن برای ما





پ. ن :

باز هم بیا و با صوت آرام و مطمئنت  نماز بخوان

نماز خواندنت را بسیار دوست دارم



۹۲/۰۴/۰۳

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
-->